نامه یکی از دراویش در پاسخ به تهمت های زده شده به تصوف و سلسله گنابادی
جمله عالم زین سبب گمراه شد / کم کسی زابدال حق آگاه شد - مولوی
با اظهار تاسف از به آتش کشیدن وتخریب حسینیه شریعت قم واهانت وضرب وشتم فقرای نعمت اللهی سلطانعلیشاهی (گنابادی) که اغلب مردم از جریان آن مطلع نیستند برخود واجب دانستم برای تنویر افکار عمومی و اینکه مبادا با سخنان نابجا و تبلیغ ناحق مغرضین ، اذهان عمومی نسبت به نیکان زمان قدری کدر شود مطالب زیر را به رشته تحریر در آوردم .
یا ایهاالناس انتم الفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید
فقرای این سلسله ، شیعه دوازده امامی و معتقد به امام زمان (عج) و منتظر ظهور آن وجود مبارک می باشند وحسب دستور بزرگان سلسله ، احکام شرعی را از مجازین روایت (مجتهدین صاحب رساله) اخذ می نمایند و در اعتقادات و احکام شرعی هیچگونه تفاوتی با سایر افراد شیعه ندارند منتهی ضمن تقید کامل به اجرای احکام شرعی ، برای اصلاح نفس و اخلاق پسندیده وسلوک بسوی خدا ، معتقدند که بایستی از مجازین درایت (اقطاب سلسله با نص صریح واثر صحیح) تبعیت کرده و به همراهی و راهنمایی او راه پر خطر سلوک بسوی خدا را طی نمایند زیرا هیچ کس منکر سلوک الی الله و رسیدن به مقصود نیست وخداوند درقرآن فرموده :
یا ایها الا نسان انک کادح الی ربک کدحا فملا قیه (آیه ۶ ، سوره انشقاق)
فاذا فرغت فانصب ، و الی ربک فارغب (آیات ۷ و ۸ سوره انشراح)
و کتب بزرگان از عرفا همگی حکایت از سلوک الی الله دارد لذا بدین منظور دراویش این سلسله حسب دستور ماخوذه دائم الوضوء و دارای ذکر قلبی بوده و دائما به یاد خدا هستند :
واذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفه و دون الجهر من القول با لغدو و الاصال و لاتکن من الغافلین (آیه ۲۰۵ سوره اعراف)
ونیز :
الذین یذ کرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار (آیه ۱۹۱ سوره آل عمران)
و همچنین :
و اذکرو الله کثیرا لعلکم تفلحون (در چند آیه)
ان الصلوه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر و الله یعلم ما تصنعون (قسمت آخر آیه ۴۵ سوره عنکبوت)
ونیز :
الذین هم علی صلاتهم دائمون (آیه ۲۳ سوره معارج)
که منظور از صلات دائم همین ذکر قلبی است زیرا که هیچکس نمی تواند دائما به نماز ظاهری بپردازد چون اشتغال ، استراحت ، غذا خوردن و سایر کارهای دیگر مجال این کار را نمی دهد بنابراین کسی را که شیعه اثنی عشری است و تمام اوامر و نواهی الهی را مطابق دستور مدنظر و عمل داشته و سحرخیز بوده و در سحرها به توبه و انابه به درگاه خداوند و استغفار می پردازد و در بین الطلوعین بیدار و جامع صورت و معنی و دل با یار و دست به کار دارد و با جمیع خلق به شفقت و صفا می باشد و شیعه ای معتقد است را به چه عنوان می توان مستوجب تکفیر و تحقیر و اهانت و ضرب و شتم دانست ؟
و الذین یوذون المومنین و المومنات بغیر مااکتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبینا ( آیه ۵۸ سوره احزاب)
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند / وآنکه این کار ندانست در انکاربماند
لازم به ذکر است که در این سلسله رقص و سماء و اعمال محیر العقول از قبیل صدمه زدن به بدن و بلعیدن سوزن و اینگونه کارها وجود ندارد و اگر چنانچه کسی اعمال فوق را مشاهده نموده یا بنماید مربوط به این سلسله نیست .
خطاب به آنان که این مومنین (دراویش گنابادی) را تکفیر کرده اند :
کفر چو منی گزاف و آسان نبود / محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی و آنهم کافر / پس درهمه دهر یک مسلمان نبود
اهانات زبانی اوباش حمله کننده : « صوفی گری توطئه انگلیس ، صوفی برو گم شو » .
اول : در مورد کلمه صوفی باید گفت که بعضی از سابقین عرفا مخصوصا بزرگان ، چون لباس پشمینه به تن داشتند این مردان خدا را صوفی می نامیدند (صوف بمعنی پشم است) به همین جهت به سالکان طریق هم صوفی می گفتند و همه می دانند که تمام عرفای بزرگ شیعه که باعث افتخار کشور و مذهب تشیع بوده اند از جمله شیخ ابوسعید ابوالخیر ، عطار نیشابوری ، سنائی ، شاه نعمت الله ولی ، نظامی ، مولوی ، سعدی ، حافظ ، خواجوی کرمانی ، باباطاهر عریان ، فخرالدین عراقی ، عمان سامانی ، هاتف اصفهانی ، شیخ محمود شبستری ، ملا محسن فیض کاشانی (بانی مدرسه فیضیه قم) شیخ بهائی و ... که آثار همین بزرگان موجب غنای فرهنگ و ادب ایران زمین و اسلام و مذهب تشیع می باشد همگی صوفی بوده اند بنابران معلوم است که اگر این بزرگان از علمای تشیع و صوفیه و عرفا را تکفیر و خارج از دین و تشیع به حساب آوریم و آثار آنها را از فرهنگ و ادب کشور خارج کنیم دیگر چه چیز از فرهنگ و ادب باقی می ماند ؟
حال اگر کلمه صوفی خوشایند بعضی از مغرضین و مخالفین نیست می توانند صوفیان صفوت نشان را اهل دل و اهل ذکر خطاب کنند :
فسئلوا اهل الذکران کنتم لاتعلمون (آیه ۴۳ سوره نحل)
دوم : در این مورد که گفته اند صوفی گری توطئه انگلیس است باید دانست که تصوف یا به عبارت دیگر سلوک الی الله از بدو اسلام وجود داشته و بعضی از صحابه پیامبر اسلام (ص) را اصحاب سر می گفتند مانند سلمان و ابوذر که همین دو بزرگوار نیز در مراتب سلوک وعرفان همطراز نبوده اند که گفته اند :
( لو علم اباذر ما فی قلب سلمان فقد قتله او کفره ) ، که اباذر آنچه را در قلب سلمان بود ندانست و نبایستی می دانست .
بعد از آن بزرگوار ( پیامبر ( ص) ) هم بزرگانی چون حسن بصری ، معروف کرخی ( که افتخار دربانی حضرت امام رضا (ع) را داشته ) ، جنید بغدادی ( اولین قطب سلسله در زمان غیبت کبری ) و سایر اقطاب الی زماننا هذا وجود داشته و دارند در حالی که پیدایش انگلیس به عنوان یک کشور شناخته شده و استعمارگر به قرون اخیر بر می گردد که البته چنین لاطائلاتی از این گروه اوباش چندان دور از ذهن نبوده و نخواهد بود . بنابر آنچه گفته شد انگلیس را با تصوف حتی با مخالفترین حالات نسبت به تصوف نمی توان ارتباط داد و به هیچ وجه به این مردان خدا ( رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکرالله ) نمی چسبد . اما علمای محترم اسلام مگر نه این است که :
ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا (آیه ۳۶ سوره اسری) ؟
تذکر : ای که گفتی لعنت بر صوفی ، خوب چشم و گوشت را باز کن و تاریخ را مطالعه کن تا بدانی که اگر صوفیان (صفویه) زمامدار نشده بودند و مذهب رسمی ایران را مذهب تشیع قرار نداده بودند حالا تو بیچاره هم مانند همه کشورهای اطراف ایران و ایران قبل از صفویه جزو اهل تسنن بودی .
نکته مهم :
اقطاب سلسله نعمت اللهی گنابادی از لحاظ علوم ظاهری نیز کامل و مخصوصا اجداد قطب فعلی سلسله (حضرت آقای مجذ وبعلیشاه) یعنی حضرات آقایان سلطانمحمد (سلطانعلیشاه) حاج ملا علی (نورعلیشاه) حاج محمد حسن گنابادی (صالح علیشاه) حاج سلطانحسین تابنده گنابادی (رضا علیشاه) قدس اسرارهم همگی مجتهد مسلم بوده اند لیکن برای جلوگیری از تفرقه و اختلاط احکام شریعت و طریقت ، خود رساله عملی ننوشته و پیروان را به گرفتن احکام ظاهری از مجتهدین مجاز سفارش فرموده اند لذا اینجانب طالبین حقیقت (نه مغرضین) را جهت اطلاعات بیشتر به مطالعه کتب آن اقطاب از جمله :
تفسیر بیان السعاده (تفسیر قرآن) ، مجمع السعادات ، بشاره المومنین ، ولایتنامه ، ذوالفقار ، پند صالح ، تجلی حقیقت (در اسرار فاجعه کربلا ) ، نابغه علم و عرفان ، سه داستان اسرار آمیز عرفانی ، سه گوهر ، تابناک توصیه می کنم .
اغلب مشایخ سلسله نیز از عالمان طراز اول بوده اند از جمله شیخ بهائی ، ملا محسن فیض کاشانی ، شیخ محسن سروستانی ، شیخ عبدالله حائری (رحمتعلیشاه) ، حاج اسدالله ایزد گشسب ، حاج محمد مهدی تنکابنی (مجتهد سلیمانی) ، حاج سید هبت الله جذ بی ، حاج عبد الله صوفی املشی ، حاج عزیز الله محقق نجفی ، حاج محمد جواد آموزگار کرمانی .
به آتش کشیدن حسینیه وتخریب آن وضرب وشتم دراویش :
حسینیه یاد شده طبق اصول شرعی و قانونی بنا شده و اگر هم چنین نبود به آتش کشیدن و تخریب بنائی که بنام سرور و سالار شهیدان بنا شده و منقوش به آیات قرآن و احادیث و اخبار معصومین علیهم السلام و اسماء پیغمبر و ائمه بوده و در آن به ذکر مصایب آن بزرگواران و اقامه نماز و انجام اعمال دینی می پرداخته اند آن هم در کشوری اسلامی که خود را ام القری اسلام و مرکز تشیع می داند و خاصه در ماه محرم که ماه ذکر مصیبت سالار شهیدان است با هر منطقی و تحت هر شرایطی دور از مروت بوده و خوشایند نیست ، مگر دراویشی که در آنجا بودند چه کاری به غیر از ذکر خدا و صدای یا علی و یا حسین و نوحه سرایی برای سالار شهیدان می کردند ؟
آیا باید چنین صداهایی را خفه کرد ؟ از این مهمتر اینکه در چنین موقعی که اسلام و تشیع نیاز به همبستگی و انسجام بیشتر دارد چطور آقایان آیات عظام (مجتهدین کثر الله امثالهم) از این اعمال جلوگیری نکرده و ناظر به آتش کشیدن و تخریب حسینیه و ضرب و شتم و اهانت به مومنین بوده اند و پس از آن هم ساکت نشسته و هیچگونه عکس العملی نشان نداده و مغرضین و تفرقه افکنان در صفوف مسلمین و شیعه را در کار خود آزاد گذاشته و دم نزده اند ؟ زیرا به نظر می رسد که جلوگیری از این اعمال وظیفه همه مسلمانان بخصوص آیات عظام و مجتهدین بوده و هست :
و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلحوا بینهما فان بغت احدیهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امرالله فان فائت فاصلحوا بینهما بالعدل و اقسطوا ان الله یحب المقسطین (آیه ۹ سوره حجرات) .
انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم واتقواالله لعلکم ترحمون (آیه ۱۰ سوره حجرات)
البته با اعتقاد باینکه :
وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون (قسمت آخر آیه ۲۲۷ سوره شعراء)
به منظور تذکر این موضوع که وظیفه دینی و اسلامی هر مسلمان خصوصا آیات محترم عظام جلوگیری از این اعمال و اوباشگری هاست به مصداق « وذکر فان الذکری تنفع المومنین » (آیه ۵۵ سوره الذاریات) ذکر آیاتی چند از قرآن مجید در اینجا لازم به نظر می رسد :
یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنان قوم علی الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی واتقوا الله ان الله خبیر بما یعلمون (آیه ۸ سوره مائده)
من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسراییل انه من قتل نفسا بغیر نفس او فسادا فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا (آیه ۳۲ سوره مائده)
ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه وجادلهم بالتی هی احسن ( آیه ۱۲۵ سوره نحل)
ولا تستوی الحسنه ولاالسیئه ، ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک وبینه عداوه کانه ولی حمیم (آیه ۳۴ فصلت)
ولا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مومنا آیه ( ۹۴ سوره نساء)
اذهبا الی فرعون انه طغی ، فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی (آیات ۴۳ و ۴۴ سوره طه) که خداوند در مورد فرعون که در قرآن او را دشمن خود و حضرت موسی (ع) خوانده ، می فرماید که اینگونه با او سخن بگویید .
وآخرون مرجون لامرالله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم والله علیم حکیم (آیه ۱۰۶ سوره توبه) که این نیز در مورد گناهکارترین بندگان خود می فرماید .
با امید به بخشش خداوند و ظهور هر چه زودتر ولی منتظر و پاک کردن ظلم و جور و فتنه از بلاد مسلمین (خاصه) و از کل جهان ، انشاالله خداوند همه را به صراط مستقیم هدایت فرماید .
برچسبها: مطلب
<< Home